- هم سری
- صمیمیت محرم بودن
معنی هم سری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که با دیگری در یک خانه زندگی کند، هم خانه
هم سن بودن همسالی
با هم سفر کردن، همراهی
همنشین، هم خانه
هم قدیهم قد و قامتی، همشانی همرتبگی، نظیر بودن قرین بودن، شوهر بازوجه بودن
هم معنی
معادل
اخروی عقبایی آخرتی مقابل این سری، خدایی الهی غیبی مقابل ین سری
معاشقه
مشترک المنافع، شریک
قیاس، تطابق، مقایسه
زرناب
همقدر، هم وزن، هم ترازو
کسی که کلامش در دیگری اثر نکند
دو یا چند تن که با هم سفر کنند
دو یا چند تن که بر سر یک سفره غذا بخورند
دو تن که به اندازۀ هم عمر کرده باشند، هم سن، همسال
دو چیز که نرخ و ارزش آن ها با هم برابر باشد، هم نرخ
جای غم و اندوه، خانۀ غم، غم خانه، غمکده، کنایه از دنیا
دو یا چند تن که در سرشت و خوی و طبع نظیر یکدیگر باشند
کنایه از سخنی که در شنونده اثر نکند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند
آه سرد که از روی نومیدی از سینه برآورند
متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز
طلای ناب، زر خالص، ابریز، زر خشک، زر رکنی، زر بی غشّ، زر شش سری، زر ده دهی، زر طلا، زر طلی، زر سرخ، زر جعفری، زر طلی
آن طرفی، مقابل این سری، کنایه از آخرتی، اخروی، آن جهانی، برای مثال باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند / صد گنه این سری یک نظر آن سری (سنائی۲ - ۳۱۵) کنایه از غیبی، خدایی، برای مثال برآوردن ز مغرب آفتابی / مسلّم شد ضمیر آن سری را (مولوی۲ - ۱۰۴)
دو یا چند تن که دارای یک رای و عقیده باشند. هم داستان، یک دل
خانه غم
ایشان باهام سران وهام نشینان خود گویند
همنامی هم اسم بودن همنامی
دو یا چند چیز که ارزش آنها مساوی هم باشد: هم نرخ
هم دامن، هم سن، همسال
کسی که با دیگری در سکوت یک ده اشتراک دارد
رفاقت هم نفسی، هم زبانی هم سخنی، هم پیالگی، حالت دو غواص که دم ونفس هر دو موافق باشد
دارای یک رای و اندیشه بودن، اتفاق اتحاد، صمیمیت
شرت دراجرای عملی اتفاق اتحاد (غالبا در مورد کارهای بد بکار رود)، همنشینی مصاحبت، برابری دو یا چند تن در زور و قوت و شان و شوکت